ترس از شكر (حكايت)

ترس از شكر (حكايت)



سرگرمي,حكايت, حكايت آموزنده

شخصي مي‌گفت: روزي به عيادت يكي از فضلا كه بيمار بود رفتم و چون نزد او نشستم و پرسش احوال او كردم، به او گفتم خدا را شكر كن و حمد بجا بياور. تبسم نمود و گفت: چگونه شكر كنم و حال آنكه خداي تعالي فرموده است: « و لئن شكرتم لازيدنكم» يعني: شكر بكنيد همانا زياد مي‌كنم براي شما ... و مي‌ترسم اگر شكر او كنم بر بيماري من بيافزايد!

 

(كشكول منتظري يزدي)

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.